ستم ملی٬ مساله ملی٬ راه حل كمونیسم كارگری
على جوادى
ستم ملی : رئوس یك راه حل انسانی
هر گونه ستم و تبعیض ملی باید برچیده شود. تبعیض بر مبنای انتساب انسانها به ملیتهای مختلف یكی از اشكال كریه و ضد انسانی نابرابری در جامعه طبقاتی سرمایه داری حاضر است. نابودی ستم و تبعیض بر مبنای ملیت و تضمین برابری همه جانبه تمامی شهروندان مستقل از هرگونه تعلق ملی و قومی یك هدف پایه ای كمونیسم كارگری است. سیاست حزب تحاد كمونیسم كارگری در قبال مساله ستم ملی در یك دنیای بهتر٬ برنامه حزب اتحاد كمونیسم كارگری٬ روشن و دقیق بیان شده است:
"حزب اتحاد كمونیسم كارگری برای رفع كامل هر نوع ستم ملی و هر نوع تبعیض بر حسب ملیت در قوانین كشور و عملكردهای دولت مبارزه میكند. حزب اتحاد كمونیسم كارگری هویت ملی٬ عرق ملی و ناسیونالیسم را افكار و تمایلاتی بسیار عقب مانده٬ مخرب و مغایر با اصالت انسان و آزادی و برابری انسانها میداند و با هر نوع تقسیم بندی ملی ساكنین كشور و هر نوع تعریف هویت ملی برای مردم قاطعانه مخالف است. حزب اتحاد كمونیسم كارگری خواهان برقرار نظامی است كه در آن كلیه ساكنین كشور مستقل از ملیت یا احساس تعلق ملی خویش٬ اعضای متساوی الحقوق جامعه باشند و هیچ نوع تبعیضی چه مثبت و چه منفی در قبال مردم منتسب به ملیت های خاص معمول داشته نشود."
از نقطه نظر ما نظام سیاسی و اداری جامعه باید تضمین كننده حقوق و امكانات برابر كلیه شهروندان بدون كوچكترین تبعیضی در جامعه باشد. اسناد رسمی كشور و اوراق هویتی دولت باید شهروندان جامعه را بدور از هرگونه تقسیم بندی ملی و قومی و مذهبی بمثابه اعضاء و شهروندان متساوی الحقوق جامعه در فعل و انفعالات جامعه برسمیت شناخته و ثبت كند. نظام دولتی باید فاقد هرگونه عنصر هویتی ملی٬ قومی و یا مذهبی باشد.
ستم ملی : مساله زبان
یكی دیگر از اجزاء و مولفه های رفع ستم ملی در جامعه مساله زبان است. ایران كشوری چند زبانی است. به اعتباری مردم را میتوان به ۵ گروه زبانی تقسیم كرد. زبان اجباری در جامعه٬ چه در دوران سلطنت پهلوی و چه در زمان رژیم اسلامی٬ یكی از عرصه های ستم و محرومیت بر مردمی است كه به زبانی غیر از زبان رسمی (اجباری) كشور تكلم میكنند. نمونه های محرومیت و اذیت و آزار دولتی در این زمینه بسیار است. از مجازات و اذیت و آزار و تحقیر كودكانی كه قادر به تكلم به زبان رسمی اجباری در مدارس نبوده تا افرادی كه بخاطر تكلم به زبان دیگری در بهره مندی از خدمات و سرویس های موجود در جامعه دچار انواع مشكل و محدودیت میشوند٬ نمونه ها بسیارند.
یك گام جدی در رفع این معضل و ستم تاریخی ممنوعیت زبان رسمی اجباری است. احدی نباید بخاطر چشم باز كردن در جامعه ای كه به زبان دیگری به غیر از زبان رسمی جامعه تكلم میكند٬ مورد اذیت و آزار و یا از دریافت و بهره مندی خدمات اجتماعی محروم و یا دچار مشكلی گردد. چگونه؟ جامعه و دولت باید بتواند در یك پروسه كاملا آزاد یك زبان از میان زبانهای رایج در كشور را به عنوان زبان اداری و آموزشی اصلی تعیین نماید. مشروط بر اینكه امكانات و تسهیلات لازم برای برخورداری افرادیكه به زبانهای دیگری تكلم میكنند در كلیه شئون اجتماعی٬ فرهنگی و سیاسی و اداری جامعه فراهم شود. از طرف دیگر دولت باید موظف شود امكانات ویژه ای بمنظور آموزش و یادگیری زبان یا زبانهای رسمی و آموزشی اصلی كشور را به كودكانی كه به زبانی دیگر تكلم میكنند٬ قبل از ورود به دوره آموزش اجباری٬ فراهم كند.
از طرف دیگر واقعیت جهان امروز این است كه زبان انگلیسی زبان علمی جهان معاصر و اینترنت است. از این رو به منظور پایان دادن به عقب ماندگی جامعه از پیشرفتهای علمی و فرهنگی و جهان امروز٬ دولت باید موظف شود زبان انگلیسی را با هدف تبدیل گام به گام به زبان و یا بخش اصلی زبان آموزشی و اداری متداول در كشور٬ از سنین پایین در مدارس و در سیستم آموزشی تعلیم دهد و سیستم آموزشی و اداری جامعه در پروسه ای تدریجی به سیستمی مبتنی بر زبان انگیسی و یكی از زبانهای رایج كشور منتقل شود. نمونه های موفق چنین سیستمی در سطح جهان بسیارند. از هندوستان گرفته تا آمریكا و كانادا و سوئیس و بلژیك٬ بسیاری از كشورها دو زبان اداری و بعضا دو زبان آموزشی هستند. تبدیل زبان انگلیسی به یك زبان رایج در جامعه علاوه بر تسهیل برخورداری شهروندان جامعه از دستاوردهای عملی و هنری و اجتماعی جهانی٬ این امكان را فراهم میكند كه زبان رایج در جامعه را از حوزه اعمال "برتری ملی" و یا "رقابتهای ملی" خارج كرده و صرفا جنبه نیاز به مراوده اجتماعی انسانها در جامعه را تامین می نماید.
ستم ملی٬ مساله ملی
پاسخ انسانی و كمونیستی به وجود ستم ملی در جامعه٬ تلاش و مبارزه برای ریشه كن كردن ستم ملی و ایجاد نظامی است كه همگان بمثابه شهروندان آزاد و متساوی الحقوق تحت قوانین واحد و یكسانی قرار داشته باشند. پاسخ نهایی ما برای پایان دادن همیشگی به این شكافهای موجود در جامعه طبقاتی از میان بردن سرمایه داری و استثمار و تقسیم جامعه به طبقات سرمایه دار و كارگر است. اما در شرایطی كه تبعیضات ناسیونالیستی و تاریخ ستم ملی در جامعه زندگی و همزیستی مسالمت آمیز میان مردم منتسب به ملیتهای مختلف را عملا مشقت بار و سخت و یا عملا ناممكن كرده باشد٬ در شرایطی كه خصومت و كشمكش ملی در جامعه به درجه ای از غلظت و حدت رسیده باشد كه حساسیت وسیعی در میان بخشهای وسیعی از جامعه بوجود آمده باشد٬ راه حل ما در این شرایط یك روش جراحی _درمانی است. حزب در چنین شرایطی حق جدایی از ایران و تشكیل دولت مستقل از طریق یك پروسه انتخاب آزاد را برای مردم علی الاصول برسمیت میشناسد. برسمیت شناسی حق جدایی اهرمی برای پاسخگویی به "مساله ملی" است كه در جامعه ایجاد شده است. در عین حال تسلیم شدن به واقعیت تلخی است كه در جامعه بر خلاف اراده و ایده آلهای انترناسیونالیستی و اصل اصالت انسانی ما شكل گرفته و پرداخته شده است.
"مساله ملی" محصول عملكرد ناسیونالیسم است٬ چه ناسیونالیسم "ملت بالا دست"٬ چه ناسیونالیسم "ملت فرو دست". نقش ناسیونالیسم در پیدایش مساله ملی كشاندن نابرابریها و تبعیض و كشمكش در عرصه فرهنگی و اقتصادی به عرصه سیاسی و مساله قدرت سیاسی و دولت در جامعه است. "مساله ملی" زمانی در صحنه سیاسی پدیدار میشود كه جنبشهای ناسیونالیستی توانسته باشند٬ تبعیض و یا تفاوتهای قومی و نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی بر حسب ملیت را به مساله قدرت سیاسی و حاكمیت ربط داده باشند. در چنین شرایطی جدال بر سر سهم بری ناسیونالیستها از ثروت اجتماعی جامعه تحت پرچم جدال بر سر قدرت دولتی به پیش برده میشود. ناسیونالیسم به مساله نابرابریها تبلوری سیاسی میدهد. جریانی است كه قادر است بزرگترین جدالها و جنگها را بر سرفرعی ترین شكافهای ملی سازمان دهد. اما حق جدایی حقی كاملا منفی است. در اكثر موارد قابل توصیه نیست. برسمیت شناسی حق جدایی مترادف توصیه به جدایی نیست. از نقطه نظر ما جدایی تنها در مواردی قابل توصیه است كه چنین مسیری٬ یعنی جدایی٬ منجر به برخورداری كارگران و توده مردم زحمتكش از حقوق مدنی پیشروتر و موقعیت اجتماعی برابرتر و رفاه بیشتر اقتصادی شوند. ما علی الاصول خواهان سازمانیابی مردم در چهارچوبهای بزرگتر كشوری بمثابه شهروندان آزاد و متساوی الحقوق هستیم. ایران از نظر ما میتواند كشوری كوچكتر و یا بزرگتر باشد. فاكتور تعیین كننده در این تغییر و تحولات اعمال اراده آزاد خود مردم ساكن این سرزمینها است.
در ایران تنها مساله كرد دارای چنین خصوصیاتی است. علاوه بر پیشینه سركوب و ستم بر مردم منتسب به كرد٬ چه در دوران سلطنت و چه در دوران رژیم اسلامی٬ وجود اعتراض اجتماعی و تحرك جریانات ناسیونالیستی كه قادر شده اند ستم و تبعیض بر مردم كرد را به سكوی پرش خود بمنظور سهم خواهی از قدرت سیاسی تبدیل كنند٬ عملا ستم بر مردم كرد را به مساله ای باز و مفتوح تبدیل كرده است كه از نقطه نظر توده های مردم در كردستان و از نقطه نظر حیات سیاسی جامعه نیازمند پاسخی اصولی است. پاسخ اصولی ما برگزاری رفراندوم در مناطق كرد نشین و تنها كرد نشین و نه سراسر ایران درمورد حل مساله كرد است. (برخی از جریانات ناسیونالیست عظمت طلب ایرانی از قرار فورمول جدیدی در ضدیت با خواست رفراندم در زمینه حل مساله كرد كشف كرده اند. "عقلای" این جریانات در مقابل ما استدلال میكنند كه رفراندم در باره مساله كرد باید در سراسر ایران و نه فقط در مناطق كرد نشین صورت گیرد!؟ این هم استدلال دیگری است دال بر اینكه هنر واقعا نزد ایرانیان و صد البته و در درجه اول نزد جریانات ناسیونالیستی است و بس! اما این استدلالات فقط یك حربه تبلیغاتی است. این جریانات خود یك پای هر جنگ داخلی هستند. ستم گری ملی و چكمه به پا كردن یك ركن پایه ای سیاست ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی است. اخیرا داریوش همایون تئوریسین "لیبرال" صف مشروطه خواهان تهدید كرده است كه در صورت پاگرفتن خواست جدایی و پرو بال گرفتن جنبشهای استقلال طلبانه در ایران این جریانات در كنار جمهوری اسلامی در مقابله با این وضعیت خواهند ایستاد. جریانات فاشسیت و آریایی پرست سلطنت طلب كه كارنامه شان لازم به بررسی نیست٬ خود یك پای سوق دادن جامعه به یك كشمكش قومی و ملی هستند.) "از نظر ما موضوع رفراندم جدایی و یا عدم جدایی است و نه خود مختاری٬ فدرالیسم قومی و نظایر آنها. پرسشی كه مردم كردستان در چنین رفراندمی با آن پاسخ میدهند٬ عبارت است از "جدایی از ایران و تشكیل دولت مستقل٬ یا ماندن در چهارچوب ایران با تضمین برابری كامل در كلیه حقوق و آزادیها بعنوان شهروندان آزاد و متساوی الحقوق كشور" (منصور حکمت : در باره حل مساله كرد در كردستان ایران٬ آذر ۱۳۷۳) در عین حال توصیه اصولی حزب اتحاد كمونیسم كارگری در پاسخ به سئوال رفراندم٬ با توجه به وضعیت توده های مردم در مناطق كرد نشین و مجموعه ای از فاكتورهای اقتصادی و سیاسی در منطقه٬ ماندن در چهارچوب ایران با تضمین حق برابری شهروندی و رفع هر گونه ستم و تبعیض است.
اشكال دیگر ستم ملی
ستم بر مردم ترك زبان٬ عرب زبان و یا منتسب به بلوچ گونه دیگری از ستم تاریخی ناسیونالیسم ایرانی در جامعه است. راه حل كمونیستی در قبال این اشكال ستم و نابرابری راه حل اصولی و انسانی است. ما برای یك جامعه به دور از هرگونه تبعیض و با حقوق و امكانات برابر برای همه شهروندان مبارزه میكنم و لزومی به توسل به رفراندم و جراحی اجتماعی نیست. اما مساله این است كه وجود درجه ای از ستم و تبعیض و نابرابری بر حسب ملیت الزاما مترادف با وجود "مساله ملی" نیست. هر ستم ملی را نیز نباید و نمیتوان الزاما با رفراندم و برسمیت شناختن حق جدایی پاسخ داد. هر دردی در جامعه محتاج جراحی نیسست. ما علی العموم حقی برای جریانات ناسیونالیستی كه بمنظور سهم بری از حاكمیت و ثروت اجتماعی جنبشی برای استقلال و تشكیل دولت مستقل براه می اندازد را برسمیت نمی شناسیم. مساله كرد و حق تشكیل دولت مستقل از نقطه نظر ما یك استثناء است٬ قاعده نیست. از نقطه نظر ما الزاما هر گروه از جامعه٬ هر قوم و یا نژاد و یا متكلمین به زبان خاصی الزاما "حقی" برای ایجاد كشور مستقل ندارند. جنبشهای استقلال طلبانه در بسیاری از مواقع جایی در میان جنبشهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه در دنیای امروز ندارند. مساله ما حل معضلات اجتماعی توده های مردم، نابودی و ریشه كن كردن ستم و نابرابری و استثمار موجود در جوامع كنونی است. به این اعتبار و در شرایط كنونی جامعه فورمول رفراندم برای حل مساله كرد فورمولی قابل بسط به ستم ملی در سایر مناطق ایران نیست. راه حل ما برای رفع ستم ملی بر مردم عرب زبان٬ یا ترك زبان و یا بلوچ تلاش همه جانبه برای رفع هرگونه ستم و نابرابری بر حسب ملیت است. در شرایط كنونی در جامعه ایران مساله ای بنام مساله آذری٬ بلوچ و یا عرب وجود ندارد. ما شاهد درجه ای قابل ملاحظه و غیر قابل درمان كشمكش قومی و ملی میان مردم منتسب به آذری و بلوچ و عرب نیستیم. و بر خلاف تصور تبلیغات رژیم اسلامی و یا تصور جریانات ناسیونالیست ایرانی جامعه ایران ائتلاف شكننده و ناپایداری از "اقوام و ملل" نیست كه به محض شل شدن قدرت مركزی در تهران و روشن شدن سقوط محتوم رژیم اسلامی به جان یكدیگر خواهند افتاد. این تبلیغات رژیم اسلامی و شاخه هایی از جریانات ناسیونالیست ایرانی و قومی ربطی به واقعیت جامعه ایران و تصور و ذهنیت مردم در ایران ندارد. تبلیغاتی سیاسی است. تلاشی برای الصاق هویت قومی و ملی به انسانهای ساكن یك جامعه و٬ خلق خود آگاهی وارونه ملی و قومی است. واقعی نیست. هیچ نشانی از تخاصمات و كشمكشهای قومی لاعلاج و غیر قابل درمان در جامعه و در میان مردم مشاهده نمیشود. واقعیت این است كه جامعه ایران جامعه ای متشكل از "ملل گوناگون" نیست. مردم در ایران به زبانهای گوناگون صحبت و تكلم میكنند. اما ملت و یا ملیت هر دو مقولاتی ساخته و پرداخته جریانات ناسیونالیست است. اگرچه ملت و هویت ملی و قومی یك پدیده سیاسی و دست ساز است. اگرچه قوم پرستی و كشمكش قومی یك بیماری سیاسی جدی و قابل مشاهده در ایران نیست. اما مساله این است كه این بیماری نه ریشه كن شده و نه جامعه و مردم در برابر آن واكسینه شده اند. و از این رو باید بطور همه جانبه ای افشا و نقد شود.
در خاتمه
ما تقسیم بندی انسانها به ملت و یا ملیتهای مختلف را به رسمیت نمی شناسیم. ما انسانیم. ترك و كرد و بلوچ و عرب نیستیم. هویت انسانی ما قابل تقلیل و یا تبدیل به هویت قومی و ملی نیست. خود آگاه كردن توده های وسیع جامعه به این اصل پایه ای٬ در عین حال بخشی از تلاش ما در حاشیه ای كردن و پیروزی بر جریانات ناسیونالیستی است. مبارزه پیگیر و قاطع با ستم و تبعیض ملی بخشی از مبارزه ما برای آزادی و برابری و رفاه و نظام متضمن چنین شرایطی٬ یك جمهوری سوسیالیستی٬ است. ما تمامی انسانهای شریف و آزادیخواه را به یك مبارزه سراسری برای ایجاد یك جامعه برابر و به دور از هرگونه تبعیضی و افشا و طرد جریانات ناسیونالیستی دعوت میكنیم. جمهوری سوسیالیستی نمونه ای است از یك كشور آزاد٬ سوسیالیستی٬ غیر قومی٬ غیر ملی٬ غیر مذهبی٬ با قانون واحد برای همه!*